کد مطلب:133243 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:204

وظیفه ی مردم
... باری: انحرافات جامعه ی ما از بهره برداری صحیح از انقلاب حسینی علیه السلام، منحصر به آنچه در زمینه نقض تبلیغات مذهبی و روش ناسالم عزاداری گفته شد، نیست. این انحراف در همه ی شؤون ما رواج دارد؛ ولی تجلی كامل آن در شؤون مذهبی بیشتر جلب توجه می كند و از این رو ما در این مرحله به تفضیل سخن گفتیم؛ زیرا اگر این شأن خاص، به اصلاح گراید، در همه ی نواحی زندگی فردی و اجتماعی اثر می گذارد. آنچه در فصل «اندیشه های الهی؛ آرمان های اجتماعی» از قول امام حسین علیه السلام در زمینه وظیفه و موقف خطیر علماء و دانشمندان دین نقل كردیم،


مستند ما در این گفتار است؛ چنانكه ملاحظه كردیم، امام علیه السلام در آن گفتار عریان و روشن، اثر عظیم انحرافات رهبران مذهبی را در انحراف جامعه و شیوع ظلم و تباهی و فساد مستدلا بیان داشت و آنان را از عاقبت سوء رفتار خود بر حذر داشت، ولی این نكته ی اساسی را نیز باید خاطر نشان ساخت كه این، روح عمومی یك جامعه است كه در این گونه مظاهر تجلی می كند. مظاهر مجسم شده ی یك روحیه، همیشه نمود بیشتر و نیروی بیشتری دارد؛ هم پیش چشم است و هم منشأ پرورش و رشد بیشتر آن روحیه در دیگران است.

مفهوم گفته ی فوق این است كه تقصیر انحراف بهره برداری ما از انقلاب كربلا، تنها به دوش رهبران مذهبی و گویندگان دینی نیست، بلكه مردم نیز در این زمینه مقصرند. یك جامعه اگر دارای تعقل صحیح و تفكر درست باشد، یك محیط سالم و رشد یافته به وجود می آید كه مانع رشد هر گونه پدیده ی ناباب است.

طبقات مردم باید بدین نكته توجه كنند و به اصلاح و روحیه ی خویش بكوشند.

متأسفانه در اجتماع ما توجه به این اصل نشده، از این رو همه ی حمله ها متوجه روحانیون و مبلغین است؛ در حالی كه مردم و شنوندگان مجالس تبلیغی نیز مثل روحانیون و گویندگان مذهبی وظیفه ای دارند كه اگر انجام دهند موجب تغییر روش روحانیون مبلغین خواهد شد. همان گونه كه گوینده در شنونده اثر دارد، شنونده نیز در گوینده مؤثر است؛ در این باره نیز آقای راشد گفتار حكیمانه ای دارد كه عینا نقل می كنیم:

«... اگر شما شنوندگان اولا: طالب فهم و جویای حق باشید، ثانیا: به مقتضای قانون اقتصاد بخواهید از وقتی كه صرف می كنید، حداكثر نتیجه را در راه اصلاح معایب و تكمیل فضایل خود ببرید، ثالثا: در آنچه می شنوید نیك تأمل كنید، هر گاه این سه نكته را رعایت كنید در آن صورت گویندگان ملزم خواهند شد چیزی بگویند كه تقاضای شما را برآورد.»

آقای راشد، این اشعار را به عنوان شاهد ذكر می كند:



حق زمین و آسمان برساخته است

در میان، بس نور و نار افراخته است



این زمین را از برای خاكیان

آسمان را مسكن افلاكیان






مرد سفلی دشمن بالا بود

مشتری هر مكان پیدا بود



گر جهان را پر در مكنون كنند

روزی تو چون نباشد چون كنند



وی آنگاه می گوید:

«... شما كتاب «عبید زاكانی» را خوانده اید كه چه می گوید؟ می گوید: «من مرد فاضلی بودم، دیدم فضل خریدار ندارد.»

«... اگر گوینده ای، بهترین حكمت ها كه به كار زندگی مردم می خورد، بگوید و آن مردم گوش ندهند و از گفته های او خسته شوند و در عوض، پای نقالی ها جمع شوند و به شنیدن افسانه های دروغ، علاقه نشان دهند، نتیجه چه خواهد شد؟ نتیجه آن خواهد شد كه گوینده مزبور آنچه مردم می خواهند، برایشان بگوید؛ مگر آنكه بسیار مرد قوی و متوجه خدا باشد كه همچنان استقامت ورزد.»

سعدی می گوید: «دریغ آمدم تربیت ستوران و آیینه داری در محله كوران».

آقایان خواهان حق شوید تا برای شما حق شنید.



این سخن شیر است در پستان جان

بی كشنده خوش نمی گردد روان



مستمع چون تشنه و جوینده شد

واعظ ار مرده بود گوینده شد



محرم حق شو تا حق برایت چهره بگشاید و وقتی محرم حق خواهی شد كه طالب حق باشی، در این جهان عرصه ی بی تقاضا نیست، هر كس تقاضای هر چه داشت همان بر او عرضه خواهد شد.

در جامعه نیز هر گونه تقاضایی بود، همان گونه افرادی ساخته خواهند شد.

جامعه ی حق خواه حق گو به وجود خواهد آورد و جامعه ی افسانه خواه، افسانه گو و نیز در صورتی كه شما اهل تحقیق باشید، سخن خام كمتر خواهید شنید.»

وی در مورد فرق آدم های خام و پخته می گوید:

«شما اگر از یك دانشجو كه اندكی با فلسفه آشنا شد به پرسید فرق میان انسان و حیوان چیست هزار فرق بیان خواهد كرد و تعجب خواهید كرد كه چیزی به این واضحی را شما نمی دانید؛ اما بهمنیار شاگرد ابوعلی سینا پس از سالها شاگردی در خدمت آن استاد، عریضه ای نوشت و تقاضا كرد كه شیخ تفضل كند و فرق میان انسان و حیوان را بیان فرماید. شیخ در جواب نوشت: «اگر بتوانم...!» بلی مردمان خام، همه چز می دانند و تمام قضایا نزد آنها قطعی است و همه ی محاسبه ها درست است و هیچ چیز با هیچ چیز منافات ندارد و در همه ی امور زود قضاوت می كنند و به


سرعت رأی می دهند و ملتزم به هیچ تالی فاسدی نیستند؛ اما مردان پخته سالها فكر می كنند تا بتوانند یك كلمه بگویند؛ و آن كلمه را هم با ترس و لرز می گویند.»

وی از انوری شاهد می آورد كه می گوید:



چون من به سر سخن فراز آیم

خواهم كه قصیده ای بیارایم



ایزد داند كه جان مسكین را

تا چند درد و رنج فرمایم



صد بار به عقده در شوم تا من

از عهده ی یك سخن برون آیم



نظامی می گوید:



سخن باید به دانش درج كردن

چو در سنجیده آنگه خرج كردن



سخن بسیار داری اندكی كن

یكی را صد مكن صد را یكی كن



پایان